درباره کُلکُ مُلک
داستان تبدیل یک رویا به واقعیت
توی دنیای به این بزرگی، سه خواهر بودن که از بچگی عاشق نخ و کامواهای رنگی بودن. اونا عمهها رو میدیدن که پای دار قالی نشستن و با انواع رنگ ها، طرح های زیبایی رو خلق می کنن. مامان رو می دیدن که طرح های زیبایی از گل و بوته و پرنده رو روی پارچه می کشه.
آره دقیقا از همون زمان ها عاشق کامواها و رنگ ها بودن و همیشه تو خیال، خودشونو صاحب همه اون کامواها میدونستن.
سالها گذشت و اونا همچنان عاشق اون دنیای رنگی موندن ولی می ترسیدن، می ترسیدن از شروع، از اینکه نتونن به چیزی که سالها عاشقش بودن برسن.
یه روز تصمیم گرفتن رویاهای کودکیشون رو به واقعیت تبدیل کنن. یه عالمه کاموای رنگی خریدن و شروع کردن به بافت عروسکا.
از اون روزا زمان زیادی میگذره و اونا همچنان عاشقانه عروسکا رو می بافن. هر بار که عروسکی رو میبافن، انگار پای یه موجود تازه رو به این دنیا باز میکنن.
زمانایی که به بافت عروسکا میگذرونن انقدر لذتبخشه که سپری شدن زمان رو حس نمی کنن. اونا دوست دارن شما رو هم تو این حس خوب شریک کنن. پس همراهشون باشید تا با هم به خاطرات کودکی سفر کنید.
حالا کلک ملک یعنی چی؟
تو گویش محلی کُلک یعنی کاموا. اما ملک یعنی چی؟ ملک هیچ معنی خاصی نداره. این ترکیب تو دستور زبان بهش ترکیب اتباعی میگن، مثل: آش و لاش، لات و لوت و…